هشت ماه تموم شد

سلام به گل پسرم بعد از مدتها دوباره اومدم اینجا 

عشقم از بس غر غرو هستی وقتی نمیزاری به این کارا برسم که 

امروز هشت ماه و هفت روزته 

عید رو پشت سر گذاشتیم و کلی عکس و ژست اتلیه ای ازت چاپ کردم همه ذوق کردن میگفتن رفتی اتلیه 

ببین چه مامان هنرمندی داری  خخخخخ 

الان نشستی داری بازی میکنی 

ولی هنوز نتونستی سینه خیز بری تنبل خان به شکم میخوابی ولی زور میزنی نمیتونی هنوز

فعلا داری میچرخی دور خودت 

ولی با روروئک کولاک میکنی کل خونه رو میگردی تازگی یاد گرفتی عقب عقب میری و به سرعت میای جلو از موانعی که نمیتونی رد بشی 

امروز تو حمام بودم به زور میخواستی از پله حنمام رد بشی بیای تو پیشمن 

کلا همه جا میخوای با من باشی زیاد پیش کسی نمیمونی 

یادت باشه نمیزاری برم سر کار همش نق میزنی به خاطر اینده تو میخواستم برم ولی دلمم نمیاد بزارمت و برم عشقم دوراهی سختیه  

هنوز دندون در نیاوردی ولی داره نشوه هاشو نشون میده 

عاشق اب خوردنی 

عاشق ددر دودور همش میخوای بری بیرون 

با کالسکه تو پارکینگ خونه تابت میدم تا بخوابی ولی پرو پرو تو چشمام نگا میکنی نمیخوابی همش باید با سینه بخوابی خلاصه یادت باشه خیلی داری اذیت میکنی

ولی من همشو به جون میخرم و عاشقتم

هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد